عشق مامانی، امیرعلی جونعشق مامانی، امیرعلی جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
عشق دومم،امیرپویانعشق دومم،امیرپویان، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

امیرعلی و امیرپویان عشق مامان و بابا

بداخلاقی و تندی ها

جدیدا یکمی بداخلاق شده ، شاید بخاطر کم خواب هاست ، شاید هم به خاطر برخورد بد من باشه شاید هم اقتضای سنش داد میزنه با قلدری برخورد می کنه به سختی چیزی را قبول می کنه حرفهایی میزنه در حد المپیک ، به قول بابایی ، ما که جان به جان آفرین تسلیم می کنیم چندشب پیش گوش درد سختی گرفته بود ، گریه می کرد و ناله می کرد ، بهش گفتم میخوای بهت آب بدم ، وسط گریه ساکت شد و گفت آخه آب به درد گوش می خوره من بشدت ترسو و مردم گریزه ، جدیدا با غریبه ها حرف هم نمیزنه ، وقتی بعدا می پرسم چرا، میگه خجالت می کشم تو پارک اگه یک بچه دیگه باشه ، نمیره بازی ، تو خونه هم سخت با بچه های فامیل کنار میاد همش عادت به تنهایی بازی کردن داره ولی با همه ای...
26 فروردين 1396

بدخوابی

متاسفانه امیرعلی فوق العاده بدخواب شده ، شبها خیلی زمان میبره بخوابه دیگه سرگیجه می گیرم  تازه یکی دوبار هم در طول شب بیدار میشه چند شبه که شبها 4یا 5ساعت بیشتر نمی خوابم حسابی حالم بهم ریخته است دیگه قبول کرده بره تو تختش بخوابه ولی تا صبح چندبار بیدار میشه نتیجه بدخوابیش هم اینه که اول صبحی همینطوری خوابش می بره علاقش به خرس پو بیشتر و بیشتر شده ، حتما حتما صبحها باید ببرمش خونه باباجون ، حتی اگر خواب و بیدار باشه هرجا مهمونی هم بخوایم بریم ، دوست داره با خودش ببره ...
26 فروردين 1396

سال نو مبارک

سال 95 با همه بدیهاش گذشت واقعا سال بدی بود انشالله سال 96 سال خوبی برای همه سال بهتری باشد امسال که بابایی نیمه اول را استراحت بود ، تعطیلات هم از 26 شروع شده ما هم 27 اسفند راه افتادیم خدایی خیلی خوش گذشت تجربه سفر به قشم ، تجربه قایق سواری ، سفر دریایی با ماشین چیدن هفت سین کنار ساحل امیرعلی هم حسابی بهش خوش گذشت چون عاشق آب بازی و شن بازیه ، فقط از قایق سواری روی موجها خیلی ترسید  راستش منم ترسیدم چه برسه به امیرعلی فقط تو ماشین خیلی منو اذیت می کرد ، اصلا نمیرفت عقب بشینه ، شانس آوردیم خرس پو را نبردیم   ...
14 فروردين 1396
1